مینویسم سرشار از عشق

برای تویی که همیشه

تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی..

برای تو که بخوانی و بدانی

دوست داشتنت در من

بی انتهاست...

ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻓﻘﻂ ﺗﻮﯾﯽ
ﻭ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺩﻟﻢ
ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ
ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ
ونمیﺳﺎﺯﺩ

کیارو نزاشتن که باهم باشن؟

‏دلتنگی
مرض عجیبیست...
آدم را
آرام...
آرام...
نا آرام میکند...

جای من یک دل سیر، چشم در آینه انداز و بگو：
بهترینم! ا عشق قشنگم! مهربانم ! دل من سیر برایت تنگ است. ...

عشق گاهی از درد دوری بهتر است. عاشقم کردی ولی گفتی صبوری بهتر است.

در قرآن خوانده ام یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است.

ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﯾﮏ ﺩﻝ ﺳﯿﺮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻨﻢ
ﯾﮏ ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﯾﮏ ﭼﺸﻢ ﭘﺮ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻗﻬﺮ ﻭ ﺁﺷﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﻭ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

مثل عکاسی ماهر نگاهت میکنم،

از نزدیک ترین زاویه ممکن و سرت را دقیقا رو به رویم نگه می دارم
خورشید را روی صورتت پخش می کنم

و در ذهنم از امروز تو عکس می گیرم برای روزهایی که نیستی

نبودنت بهترین بهانه است

برای اشک ریخت 

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد 

کاش بودی و دست های مهربانت 

مرهم همه دلتنگی هــــا و نبودن هــایت میشد 

کاش بودی تا سر بـه روی شانه های مهربانت میگذاشتم 

و درد هــایم را به گوش تو می رساندم 

بدون تو زندگی برایم عذاب است .....

 دوستت دارم...

تو را همچون گوهری در صدف یافتم و تا ابدیت از تو محافظت خواهم کرد

تو را همچون زیبائی آسمان یافتم و همیشه در تو پرواز خواهم کرد

تو را همچون دریا یافتم و همیشه در تو خواهم بود

زیرا تنها معبود و هستی و عشقم تو هستی

همیشه زنده باش که از زنده بودن تو من نیز زنده خواهم بود

همیشه شاد باش که از شادیت دل من نیز شاد خواهد بود

همیشه با محبت باش چون محبتت نیازم خواهد بود

دوست دارم....خوبم ، بهتر از تو هرگز ندیده ام و نخواهم دید تا ابدیت

دوستت دارم و همیشه دوستت خواهم داشت تا ابدیت

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.

تنهایی یعنی ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است.

” تو “

دو حرف بیشتر نیست ، کلمه ی کوتاهی که برای گفتنش . . .

جانم به لب رسید و ناتمام ماند . . .

یـآدش بــخیـر

یـــک روز بــود کـه دلِ سنگـم

بـآ دیدنِ اسمـــَش رویِ گــوشی می لرزید

عشق رو دوس دارم....

ازون عشق هایی که من با خجالت میگم دوست دارم ...

تو با شیطنت میگفتی چند تا....

ازون عشق هایی که واسه شنیدنه صدات دلم هری بریزه....

ازون عشق هایی که چشات کاری با من بکنه که هیچی رو جز تو نتونم ببینم...

ازون عشق هایی که توبخندی ....

من دیونه ی خند هات بشم...

ازون عشق هایی که من دلواپس تو بشم ...

تونگرانه من بشی...

ازون عشق هایی که تموم شدنی نیس....

 حتی اگر حرفی هم نبود

شماره ام را بگیر و فقط بخند

وقتی میخندی

 زمان می ایستد

 ودر زیر پوستم انگار پرنده ای

 برای رهایی پرپر میزند 

 فاصله ها کسی را از بین نمی برد

نزدیکی های سرد است که انسان را نابود می کند …