چشماهوي خوتن دارد/ او قصد جان من دارد/ از كنارم آن مسافر چو رويا گذشت/ زير باران مانده ام پس چرا برنگشت/ يادي از آن شب فروردين/ بودي مهمانمو نازنين قصه گفتي برايم ز ما چينو چين/ پري چشمه از خوابم چرا رفت/ كه بودو از كجا بودو كجا رفت/ شبي در آيينه نشكفته خنديد/ دوباره گم شدو در قصه ها رفت/ آيينه بي تو بر سر زد شاپرك سوختو پرپر زد/ بي تو هر شب بغض باران در دل دارم/ بي چراغم چون كه به شب منزل دارم/ اي مسافر من تو را چشم در راهم/ زير باران دل بسوزد از آهم
به وبلاگ ما خوش آمدید.
آغوش تنها پاركينگي است كه جريمه ندارد
وبوسه تنها تصادفي است كه خسارت ندارد
پس بيا در پاركينگ باهم تصادف كنيم.
salari.eshagh@yahoo.com